برگردان: ف. ناظری
منبع سایت حزب کمونیست ایران
بحران مالی و صنعتی کنونی تقریبا دو ساله شد. بحران، به روشنی در حال گسترش است، از شاخههای جدید صنعتی گذر میکند و به بخشهای تازه میرسد و به خاطر اینکه بانکهای بیشتری سقوط میکنند دارد حادتر میشود. ما از دسامبر سال گذشته تا کنون در هر شماره از روزنامه گسترش بحران و تاثیرات فاجعهبار آنرا به اشکال مختلف گزارش کردهایم. زمان آن رسیده تا سئوالی عمومی در بارهی علل و اهمیت این پدیده را مطرح سازیم.
این پدیده برای روسیه در مقایسه همان اندازه جدید است که کاپیتالیسم روسیه جدید میباشد. در کشورهای قدیم سرمایهداری ? یعنی در ممالکی که بیشترین کالاها برای فروش تولید میشود و اکثریت کارگران فاقد زمین و ابزارند و نیروی کارشان را به کارفرماها، صاحبان املاک و به کسانی میفروشند که صاحب زمین، کارخانهها، ماشینها و غیرهاند ? در اینگونه کشورهای سرمایهداری بحران پدیدهئیست قدیمی و همچون حملهی ناشی از یک مرض مزمن هر از چند سالی تکرار میگردد. به همین دلیل بحران قابل پیش بینی است و از هنگامیکه سرمایهداری با سرعتی ویژه در روسیه گسترش پیدا کرد بحران کنونی در ادبیات سوسیال دموکراتها پیش بینی شد. در جزوهی "وظایف سوسیال دموکراتهای روس" نوشته شده به سال 1897 چنین آمده است: "ما داریم دورهئی از سیکل کاپیتالیستی را طی میکنیم [چرخشی دورانی که در آن همان حوادث نظیر زمستان و تابستان به دنبال هم میآیند] که در آن صنعت شکوفاست، کسب و کار پر رونق است، کارخانهها با تمام ظرفیت کار میکنند و تعداد بیشماری کارخانه، پروژههای تجاری، شرکتهای سهامی، پروژههای راه آهن و غیره و غیره نظیر قارچ از زمین میرویند. لازم نیست انسان پیغمبر باشد تا از پیش بگوید که بدنبال این رونق صنعتی یک سقوط اقتصادی اجتناب ناپذیر و کاملا سریع روی خواهد داد. آن سقوط تعداد زیادی از صاحبان کسب و کار کوچک را به خاک سیاه خواهد نشاند و تودههای کارگر را به صف بیکاران خواهد راند. ..." (1) و سقوط اقتصادی با حدتی بی سابقه در روسیه فرارسید.
علت این مرض مزمن و وحشتناک جامعهی کاپیتالیستی چیست که منظما میآید و آمدنش قابل پیش بینی است؟
تولید سرمایهداری جز از طریق پیشرفت جهشی قابل رشد نیست ? دو قدم به جلو و یک (و گاهی دو قدم) به عقب. همانطور که ما گفتهایم تولید کاپیتالیستی برای فروش است؛ تولید کالاها برای بازار است. تولید توسط سرمایهداران منفرد مدیریت میشود؛ هرکدام به تنهائی تولید میکنند و هیچکدام قادر نیستند دقیقا بگویند که بازار به چه نوع و چه مقدار از کالا نیاز خواهد داشت. تولید بطور اتفاقی انجام میگیرد؛ مشغلهی هر تولید کنندهئی بیرون راندن رقباست. بنابراین طبیعی است که کمیت کالاها با تقاضای بازار هماهنگی نکند. احتمال (سقوط اقتصادی م. ف) بویژه وقتی بیشتر میشود که بازاری عظیم ناگهان به مناطق کشف نشده و بزرگ گسترش مییابد. این دقیقا وضعیتی بود که ما مدتی قبل و در ابتدای "رونق" صنعتی تجربه کردیم. کاپیتالیستهای کل اروپا پنجههای خود را بطرف آسیا، یعنی منطقهئی از کرهی زمین دراز کردند که صدها میلیون نفر در آن ساکنند. تا پیش از آن فقط هندوستان و بخشهای کوچکی از مناطق ساحلی از این قاره ارتباط نزدیکی با بازار جهانی داشتند. خط آهن ماورای خزر آسیای مرکزی را بروی آن سرمایهداران "گشود"؛ "راه آهن بزرگ سیبری" دسترسی به سیبری را ممکن کرد: (این خط فقط بدلیل طولش نیست که بزرگ خوانده میشود، بلکه به این دلیل نیز هست که پیمانکاران برای غارت گنجینهی منطقه و استثمار کارگرانی که آنرا ساختند محدودیتی نداشتند). ژاپن بصورت یک کشور صنعتی درآمد، به سختی کوشید تا رخنهئی در دیوار چین ایجاد کرد و راه را برای چنگ انداختن به لقمهئی باز کرد و سرمایهداران انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، روسی و حتی ایتالیائی نیز آنرا به دندان گرفتند. ساختمان راههای آهن غول آسا، گسترش بازار جهانی و رشد بازرگانی همگی شکوفائی بیسابقهئی به صنعت بخشیدند، کسب و کارهای جدید را گسترش دادند، چنگ اندازی وحشیانه بر بازارهای جدید و یورش برای سود را توسعه دادند؛ شرکتهای نو بهر طرف روان گشتند و سرمایههای تازهی کلانی، که بخشا پس اندازهای ناچیز سرمایهداران کوچک را شامل میشد، جذب صنعت گردیدند. تعجب آور نیست که این شکار جهانی وحشیانه برای بازارهای جدید و ناشاخته به تصادف مرگباری در جاده منتهی گردید.
برای اینکه ایدهئی روشن از ماهیت شکار مورد اشاره برای بازارها و سود پیدا کنیم باید بیاد بیاوریم که چه غولهائی در آن شرکت داشتند. وقتی ما از "کسبهای جدا جدا" و "کاپیتالیستهای منفرد" صحبت میکنیم گاه فراموش میکنیم که این اصطلاحات دقیق نیستند. در واقع فقط سودبری فردی باقی مانده در حالیکه خود تولید اجتماعی شده است. بحرانهای مرگبار صرفا به این دلیل ممکن و غیرقابل اجتناب شده است که وسایل تولیدی اجتماعا نیرومند در دست یک باند از اشخاص ثروتمند باقی گذاشته شده است، اشخاصی که دغدغهئی بجز کسب سود ندارند. ما این وضعیت را با بدست دادن مثالی از صنعت روسیه تصویر میکنیم. بحران اخیرا به صنعت نفت سرایت کرده که شرکتهائی نظیر "کمپانی نفت برادران نوبل" در آن مشغول کارند. در 1899 "کمپانی ..." 163 میلیون پوت(2) نفت را به قیمت 53 میلیون و 500 هزار روبل فروخت. کمپانی در سال در 1900 در مقابل 192(3) میلیون پوت نفت 72 میلیون روبل دریافت کرد. یک "تک شرکت" طی یکسال 18 میلیون و 500 هزار روبل بر قیمت محصولش افزود. این "تک شرکت" توسط کار مرکب دهها و صدها هزار کارگری سرپا ایستاده است که نفت را استخراج و تصفیه میکنند؛ آنرا از طریق لولهها، راه آهنها، دریاها و جادهها حمل میکنند؛ ماشین آلات لازم، انبارهای عظیم، مواد، وسایل روشنائی و ماشینهای بخار و غیره را میسازند. این دهها هزار کارگر برای کل جامعه کار میکنند، ولی کارشان توسط مشتی میلیونر یعنی کسانی کنترل میشود که سود حاصله از کار سازمانیافتهی این تودههای کارگر را به جیب میزنند.( سود خالص کمپانی نوبل در 1899 4 میلیون روبل بود. در 1900 این مبلغ به 6 میلیون روبل رسید. سهامداران برای هر 5000 سهم روبلی 1300 روبل دریافت کردند و پنج عضو هیات مدیره سود سهامشان 528 هزار روبل شد!) وقتی چندین شرکت آنچنانی به طرزی دیوانهوار و در تعقیبی وحشیانه و بدنبال یافتن مکانی خود را در یک بازار ناشناخته پرت میکنند وقوع بحران جای تعجب دارد؟
علاوه بر این برای اینکه یک شرکت تولیدی سود ببرد باید برای کالایش خریدار پیدا کند و آنرا بفروشد. خریدار باید کل جمعیت را شامل شود، چونکه این شرکتهای بزرگ کوهها کالا تولید میکنند. اما نه دهم جمعیت همهی کشورهای کاپیتالیستی فقیر هستند؛ آنها کارگرانیند که دستمزدشان به شدت ناچیز است؛ دهقانهائی هستند که، عموما، زندگیشان از زندگی کارگران فقیرانهتر است. خوب. شرکتهای بزرگ صنعتی به هنگام رونق هر اندازه که ممکن باشد کالا تولید میکنند و آنها را سیل وار به بازارها میریزند و اکثریت جمعیت، بعلت تنگدستی، قدرت خریدشان را ندارند. در همانحال تعداد ماشینها، ابزارها، انبارهای بزرگ، راههای آهن و غیره به رشد خود ادامه میدهند. این پروسهی رشد گاه گاه متوقف میشود، زیرا تودههائیکه در تحلیل نهائی رشد و بهبود ابزار تولید بخاطر آنها انجام گرفته در حالت فقر و در مرز گدائی باقی گذاشته میشوند.
این بحران نشان میدهد که اگر زمین، کارخانهها، ماشین آلات و غیره در دست مشتی مالک خصوصی نبود که در سایهی فقر مردم میلیونها (لیره م. ف) سود میاندوزند، جامعهی مدرن قادر میبود مقدار بسیار بیشتری کالا بخاطر بهبود شرایط گذران کل مردم کار کن تولید کند. این بحران نشان میدهد که کارگران نباید خود را صرفا به مبارزاتی محدود کنند که هدف آن کسب امتیازات فردی از سرمایهداران است. به هنگام رونق صنعت آنگونه امتیازات کسب شدنی هستند (کارگران روسیه در فاصلهی سالهای 1894 و 1898 چند بار قادر شدند از طریق مبارزاتی پر قدرت چنان امتیازاتی کسب کنند)؛ ولی وقتی سقوط اقتصادی فرا میرسد سرمایهداران نه تنها امتیازات بدست آمده را پس میگیرند، بلکه از شرایط نومیدانهی کارگران سوء استفاده کرده و دستمزدها را به سطحی پائین تر از پیش کاهش میدهند. و این وضع بطرزی اجتناب ناپذیر ادامه خواهد یافت تا زمانیکه ارتش کارگران سوسیالیست به سلطهی سرمایه و مالکیت خصوصی خاتمه دهند. این بحران نشان میدهد سوسیالیستهائی که دو سال پیش فریاد برداشتند که بحرانها کمتر و کمتر محتمل میشوند، چقدر کوته بین بودند ( اینها سوسیالیستهائی هستند که خود را "منتقدین" میخوانند، احتمالا به این دلیل که دکترینهای اقتصاد دانان بورژوا را به طرزی غیر منتقدانه به عاریه میگیرند).
درسهای بحران، که نشان داده است سپردن تولید اجتماعی به طور خصوصی به اشخاص کاریست به غایت نادرست، چنان گویاست که حتی روزنامههای بورژوائی خواهان نظارتی سختگیرانهتر بر بانکها شدهاند. اما هیچگونه نظارتی مانع نخواهد شد تا سرمایهداران در دورهی رونق شرکتهائی صنعتی تاسیس کنند که متعاقبا و بطور اجتناب ناپذیرورشکست شوند. آلچفسکی Alchevesky، موسس یک بانک زمین و یک بانک بازرگانی در خارکف، که در حال حاضر ورشکسته هستند، میلیونها روبل از راههای قانونی یا غیرقانونی کسب کرد؛ او این پول را برای احداث و نگهداری از شرکتهای متالوژی و معدن بکار گرفت تا از طریق آنها ثروتی بیاندوزد که ورای آزمندی است. یک افت در صنعت این بانکها، و شرکتهای متالوژی و معدن را در هم شکست (کمپانی دونتس ? یوریف). اما "درهم شکستن" شرکتها در جامعهی کاپیتالیستی چه معنائی دارد؟ معنایش اینست که سرمایهداران کوچکتر، سرمایهداران "درجه دو" توسط میلیونرهای بزرگ از میان برداشته شدهاند. جای آلچفسکی، میلیونر خارکفی توسط ریابوشینسکی Ryabushinsky، میلیونر مسکوئی اشغال شده است که سرمایهداری ثروتمندتر است و فشار بیشتری را بر کارگران وارد خواهد کرد. غصب اموال سرمایهداران کوچکتر توسط سرمایهداران بزرگ، افزوده شدن بر قدرت سرمایه، از بین رفتن صاحبان سرمایه و کسب کوچک (برای نمونه سرمایهگزاران کوچک با سقوط بانکها سرمایهی خود را از دست دادند.) به فقر سیاه نشانده شدن کارگران، همه و همه حاصل این بحران است. در عین حال ما مواردی را یادآوری میکنیم که در "ایسکرا" تشریح شدند و آن اینکه سرمایهداران بر ساعات کاری افزودند و کارگران به لحاظ طبقاتی آگاه را اخراج کردند و بجای آنها اشخاص مطیع تری را از روستاها آوردند.
تاثیرات بحران در روسیه، عموما، بسیار شدیدتر از سایر کشورهاست. رکود در صنایع با قحطی در میان دهقانان همراه شده است. کارگران بیکار شده از شهرها به روستاها رانده شدهاند، اما دهقانان بیکار شده به کجا میتوانند فرستاده شوند؟ مقامات با فرستادن کارگران به روستاها میخواهند شهرها را از افراد ناراضی پاک کنند؛ اما این احتمال هست که فرستاده شدگان بتوانند حداقل بخشی از دهقانان را علیه اطاعت دیرینه سالشان بشورانند و به آنها انگیزه بدهند تا خواهش نکنند، بلکه درخواست کنند. نه فقط بیکاری و گرسنگی، بلکه همچنین استبداد پلیسی نیز کارگران و دهقانان را بهم نزدیک کرده است، استبدادی که کارگران را از امکان اتحاد برای تحقق خواستههایشان محروم کرده و حتی مانع رسیدن کمک مردم خوش نیت به دهقانان شده است. پنجههای پلیس علیه مردمی که وسایل معاششان را از دست دادهاند صد بار سنگینتر میشود. پاسبان و ژاندارم در شهرها، روسای مناطق روستائی و پلیس دهات در بخشهای روستائی به روشنی می بینند که نفرت علیه آنها در حال رشد است و ترس برشان میدارد؛ این ترس فقط از آشپزخانههای the food-kitchens باز شده در روستاها نیست، بلکه از آگهی جمعآوری پول در روستاها نیز هست. آنها از شرکت داوطلبانه میترسند. در حقیقت دزد از سایهی خودش میترسد. وقتی دزدی میبیند که یک عابر به کسی کمک میکند که او لختش کرده است به ذهنش خطور میکند که آن دو دست هم را میفشارند تا حساب او را برسند.
* مقالهی 揟he Lessons of the Crisis? از زبان انگلیسی برگردانده شده و از طریق "Marxists Internet Archive" در جلد پنجم مجموعهی آثار قابل دسترسی است. سالهای بحران یعنی [1904 ? 1899] توسط مترجم فارسی به عنوان مطلب اضافه شده است.
? (1) 揟he Tasks of the Russian Social-Democrats? ، مجموعهی آثار، جلد دوم. مرجع یاد شده. لنین این جزوه را به هنگامی نوشت که با کروپسکایا در تبعید سیبری بسر میبرد.
? (2) Pood به معنی پوط، پوت و یا پود. در فرهنگ بزرگ فارسی ? انگلیسی حییم ریشهی کلمه [روسی] ذکر شده و معادل پنج و نیم من ثبت شده است. در حال حاضر یک پیت استاندارد نفت (که در کردستان همان پوت گفته میشود) 20 لیتر است.
? (3) به نظر میرسد که این عدد 163 میلیون باشد.
22/12/2008